گفت با زن که این اداهایت


پیش اینها نمود رسوایت

بس که از خود ادا درآوردی


مر مرا نیز مفتضح کردی

مگر این زن ز جنس زن ها نیست


مگر او عضو انجمن ها نیست

بود او نیز خانمی خوشگل


چه از او کاست اندر این محفل ؟

بهر آن زن که تربیت دارد


رو گرفتن چه خاصیت دارد؟

این رفیق من است نیکوکار


هست مردی شریف و وجدان دار

رفت رنجیده زین سرای بدر


همه تقصیر تست احمق خر!

زن بیچاره گریه را سر داد


رخ ز الماس اشگ زیور داد

آلت زن دو چشم گریانست


حجتش اشک و آه ، برهانست

بر صناعات خمسهٔ منطق


صنعتی بر فزوده این مفلق

منطق اوست چشم گوهربار


لب خموش و دو دیده در گفتار

کیست آن کو سپر نیندازد؟


پیش برهانش حجت آغازد

شوهر از اشگ و آه آن مضطر


قهر کرد و ز خانه رفت بدر